×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

dost dashtaniha

matn baraye like va commente facebook

 

گوشه ای می گریستم ...

عابری گفت : حالتان خوب است ؟!

گفتم خوبم !

تنها تکه ای تنهایی توی چشمم رفته است...







همیشه خودت را نقد کن

تا دیگران تورا به نسیه نفروشند








به خواب هايم سرك نكش ...

وقتي در لحظات بيداري ام حضور نداري !








اشتباه نکن...

بیش از آنکه دلم برای تو تنگ باشد

برای آن منی که تو را نمیشناخت تنگ است....!








مسموم شده ام از بوسه هایی که

تاریخ مصرفشان گذشته بود

باید می دانستم

رویاها هم تاریخ انقضا دارند....







عجیب است

که در دنیای بچه ها هر کی زودتر بگه دوستت دارم برنده است

ولی

در دنیای بزرگتر ها هر کی زود تر بگه دوستت دارم بازنده







همین یک شب جایمان را عوض کنیم

من معشوقه میشوم و تو عاشق باش ...

من خیانت میکنم و تو فراموش کن....

ببینم میتوانی...؟









دلتنگی......حاضر!

غم........حاضر!

درد.......حاضر!

دوری.....حاضر!

عشق.........؟

بلندتر می خوانم......عشق...؟

باز هم نیامده
غیبتهایش از حد مجازش دیریست که گذشته

اخراجش می کنم!!!!

با آنکه نمی شود اما زندگی را ادامه می دهم...!

مشق هر شبتان همین باشد





گم میشوم در یادت

سکوت میکنم

نمیدانم تو رفته ای

یا همان که در من میجوشد تویی...





دلم

تنگ شده است

برای آغوشی

که خیلی هم مطمئن نیستم

مال من باشد





تمام دنیایم
در آغوشت خلاصه شده است ... !

کودکانه
پناه می برم ...

به خلاصه ی دنیا ! ...




عـاشـق روزهــــــــــــایی هستـم که مهـــــربان میـــــشـــوی . . .

حتـــی اگـــــــــــر نفهـــــــــــمم چرا !!!!!!!!!







یک همیشه یک است

شاید در تمام عمرش نتواند بیش از عدد یک باشد

اما بعضی اوقات می تواند خیلی باشد:

یک دنیا یک نگاه یک سرنوشت یک خاطره و یک دوست



تنهایی را دوست دارم ...

بی دعوت می آید ، بی منت می ماند ...

بی خبر نمی رود!






گاه دلتنگ میشوم

دلتنگتر از همه دلتنگها

گوشه ای مینشینم و میشمارم حسرتها را و محاکمه میکنم وجدانم را

من کدام قلب را شکستم و کدام احساس را له کردم و کدام خواهش را نشنیدم و به کدام دلتنگی خندیدم

که اینچنین دلتنگم




یه جـایے باید دسـتـِ آدمـا رو بکشے

نـِگه شـون دارے

صورتـشون رو میون دستـاتـ مُحـکـم بگیرے


... ...
بگے : بـبـیـن ...

مـن دوستـتـ دارم ، نــــرو !



احساس است...
مزرعه كه نيست هي شخمش ميزني لعنتي






پایان راه کاملا پیداست
می دهم قابش کنند
خاطره هایت را به رســـــــم یادگاری ...!!!






گاهی سکوت علامت رضایت نیست

شـاید کسی دارد

خفه می شود

پـشت سنگینی یـک درد...





دلم

گرمای بودنت را میخواهد

نه سرمای خیالت...





دلم پُر است

پُـــرِ پُـــرِ پُـــر.....

آنقــــــدر که گاهی اضافه اش، از چشمانم می چـــــکد





زندگی به من آموخت ...

آدمها نه دروغ می گویند

نه زیر حرفشان می زنند ...!!

اگرچیزی می گویند صرفا احساسشان درهمان لحظه ست ...!!

نباید رویش حساب کرد ...!!





همیشه حرارت لازم نیست...

گاهی از سردی یک نگاه می توان آتش گرفت...!





خدایــــــــــــا

یه بُر به این زندگیمون بزن

شاید دو تا حکم افتاد دستمون

که هر نامردی آسش رو به رخ ما نکشه.....!





شاعر از کوچه مهتاب گذشت

لیک شعری نسرود

نه که معشوقه نداشت

نه که سرگشته نبود

سال ها بود دگر

کوچه مهتاب خیابان شده بود





به افتادن من در خیابان خندیدی
.
.
.
و من همه ی حواسم به چشمان مردم شهر بود

که عاشق خنده ات نشوند!





دیگر بانوی هیچ قصه ای نخواهم شد ..!

که این بانو ، خود

قصه ها دارد ...




عین جانشین الف خواهد شد

شین را در پرده ی پلکهای خود نهان کرده ام

و قاف سر آغاز الفبای آدمی ست...

سلام بر همین سه حرف ساده

که همه چیز را از من گرفت

تا عاشقترین ترانه خوان زمین شوم



دارم می‌روم جایی دوور

از تیر رَسِ چشم‌هات هم دوورتر

اما...

تکثیر شده‌ای تو... تکثیر شده‌ای تو...





دلـــم سَختــ مــیگیرد...

از ایــن روزهـــا...

از ثــانیه های تــکراریـــ...

از خاطــرات تــُهــی..

از دود هـــای بی هــدف سیگــار..

...
و

از نگاهیـــ که مَــرا میبینـــد...

امــــا مَــرا، نمیبیـــند...




هر بـار که تـو میخنـدی

تعـادل این شهر بهـم میخــورد... !

امـا تــو بخند.. .




یکی بود یکی نبود

یه عروسکی بود که دلش میخواست زار زار گریه کنه

اما اون آدما

خنده رو به لباش

دوخته بودن
دوشنبه 19 دی 1390 - 6:25:20 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم